حد ومرز ویرایش عکس چیست
یکی از رایج ترین بحث ها طی چند سال اخیر در بین عکاسان اصالت تصاویر بوده است. این قضیه پیآمد استفاده آسان از ابزاری همچون فتوشاپ بوده است که قادر است عکس را طوری ویرایش کند که هیچ ردی از خود به جای نگذارد.
البته عکاسان از ابتدای اختراع این رسانه عکس ها را ویرایش میکردهاند. مسئله روز این است که این امر به صورتی غیر قابل تشخیص و بسیار ساده درآمده است.
این که عکس ها میتوانند ویرایش شوند یا نه، مشکل من نیست. به عقیده من بحث جذاب تر، میزان این تغییرات است. این مسئلهایست که هر عکاس به طور روزمره با آن روبروست. این قضیه بیشتر از آن که به نوع مدیوم و بحث عکاسی دیجیتال در برابر سنتی ربط داشته باشد، پرسشی اخلاقی است که عکاسان با آن همواره سروکار داشتهاند.
بررسی موردی
فرض کنید که در حال عکاسی از یک منظره هستید و طبیعتی بکر و زیبا را با شرایط نوری عالی در پیش رو دارید. اما درست قبل از این که عکس بگیرید، یک قوطی نوشابه که در سبزهزار روبروی شما و در پیش زمینه عکس افتاده، توجه شما را جلب میکند.
شما تصمیم میگیرید که:
- با رها کردن قوطی و بدون توجه به آن عکس خود را بگیرید و همان طور چاپش کنید.
- به سمت قوطی رفته، آن را بردارید و از کادر خارجش کنید.
- قوطی را زیر شاخ و برگی در نزدیکی مخفی کنید.
- موقعیت دوربین را طوری تغییر دهید که قوطی دیگر در کادر شما نباشد.
- فاصله کانونی لنز را طوری تغییر دهید که قوطی در عکس شما نباشد.
- با نوردهی کمتر، کاری کنید که قوطی در قسمت سایه محو شود.
- عکس را با حضور قوطی بگیرید و در مرحله پردازش تصویر، کادر را طوری کراپ کنید که دیگر قوطی را شامل نشود.
- عکس را با حضور قوطی بگیرید و در مرحله پردازش تصویر با استفاده از ابزار کلاون (Clone) قوطی را حذف کنید.
- با استفاده از ابزار سنتی برنینگ (Burning)کاری کنید تا با تیره شدن پس زمینه، قوطی دیگر پیدا نباشد.
- عکس را با حضور قوطی بگیرید و روی جایی که قوطی هست، یک خرس قطبی! مونتاژ کنید.
مطمئنم که انتخاب شما نیز یکی از موارد فوق بوده است. سؤالی اخلاقی که از شما دارم این است که نقطه تعادل چیست؟
کمی راجع به آن فکر کنید، اما قبل از جواب دادن، بگذارید ماهیت سؤال را در نظر داشته باشیم.
ماهیت این سؤال
به نظر می آید بحث ما همانا تقابل هنر و زیباییشناسی در برابر ثبت واقعیت است. اگر مایل هستید که تصویر را طوری ثبت کنید تا نمایش دقیق صحنه باشد – البته تا آن جا که تکنولوژی اجازه میدهد – انتخاب ما ناگزیر شماره یک خواهد بود. اگر شما عکاس پلیس هستید و حاضر در صحنه جنایت و عکس شما قرار است به عنوان مدرک جرم به کار گرفته شود نیز انتخاب شما تنها شماره یک خواهد بود.
بگذارید سناریوی دیگری را در نظر بگیریم، فرض کنید که شما طرفدار سلامت محیط زیست هستید و دلمشغولی اصلی شما آلودگی محیط زیست است. قوطی را میبینید و با هدف نمایش عناصر مضر و آلودهکننده، بهترین عکسی را که از عهده اش بر میآیید، با حضور قوطی میگیرید.
در نهایت فرض کنید که شما یک عکاس هنری منظره هستید که به خلق تصاویری از مناظر زیبای پیش روی خود عشق میورزید. منظور شما به تنهایی خلاقیت هنری در کنار عشق به طبیعت پیرامونی است و میخواهید زیبایی آن چه را که پیش رو دارید با دیگران قسمت کنید.
نیازی نیست تا بیشتر به انواع این مفروضات بپردازم، چرا که پاسخ آن ها واضح است. اما حال سؤال پیش روی ما نقطه تعادل و هدف از این کار است. با فرض این که ما عکاس جنایی یا طرفدار محیط زیست نیستیم (گرچه من شخصی را تصور میکنم که میتواند هردو مورد را شامل باشد)، بگذارید به انتخاب های ۱ تا ۹ نگاهی بیندازیم. شماره ۱۰ تنها برای مزاح نگاشته شده، اما چه بسا که کسی آن را جدی بپندارد.
سؤال این است که آیا تفاوت اخلاقی عمدهای بین این انتخاب ها موجود است؟ به عنوان یک عکاس ما حس زیبایی شناسانه خود را با انتخاب محل دوربین، فاصله کانونی و نوع ترکیب بندی به کار انداختهایم. چند نفر از ما تا به حال شاخهای را کنار نزدهایم، میزی را جا به جا نکرده یا از کسی نخواسته ایم تا به سمت دوربین بچرخد؟
برنینگ و داجینگ (Burning & Dodging) حدود ۱۵۰ سال است که از تکنیکهای استاندارد پردازش تصاویر بودهاند و رتوش کردن نیز به عنوان قسمتی از پروسه سنتی پردازش عکس پذیرفته شده است. گاه به وسیله رتوش نقاط ایجاد شده بر اثر غبار وگاه چین و چروک صورت را زدوده ایم.
اما این همان جایی است که رتوش برای بیشتر افراد خاتمه مییابد. چرا که انواعی از عکاسی هستند که ما به طرز موشکافانه ای از آن انتظار حقانیت را داریم. عکس یک اسب مسابقه ای در حال رد شدن از خط پایان نباید شماره زین اسب دیگری غیر از اسب برنده را نمایش دهد.
اما در مورد زدودن رد یک هواپیما در یک عکس منظره چطور؟ اگر چند دقیقه تامل کنیم خود به خود از بین می رود. چرا نمیگذاریم طبیعت همراهیمان کند؟ ممکن است بخواهیم یک لکه کوچک در آسمان را مثل ذره ای غبار بزدائیم. اما با بزرگنمایی زیاد ممکن است با یک پرنده اشتباه گرفته شود. آیا ازبین ببریمش؟ چرا که نه؟ آیا با این تقلب زیرکانه و ناچیز (و غیر قابل تشخیص) به کسی ضرری میرسد؟ من عکاسانی را میشناسم که میگویند پرنده آن جا حاضر بوده، پس زدودنش اشتباه است.
برای آن عکاس مغرور پرتره ملالی نیست که چند چین و چروک، با استفاده از فیلتر سافت فوکوس یا تکه پارچه ابریشمی در جلوی لنز از بین بروند. آیا استفاده از ابزار کلون از صداقت کمتری برخوردار است؟ آیا نیت ما مهم است؟ یا نتیجه کار؟
همان طور که مشهود است، مثل خیلی چیزهای دیگر در زندگی، تنوع در سلیقهها بسیار است. چیزی که برای یکی مسلم است، برای دیگری شک بر انگیز میباشد. من قصد ارائه راه حل یا پیشنهاد ندارم. به باور من هر کسی بسته به حساسیتها و کاربرد اثرش حد و مرز این قضیه را تعیین میکند.
آیا عکس های ما قرار است هنری،مدرک،یا ثبت واقعیت باشند؟ انتظار بیننده چیست؟ وعده پنهان یا آشکار ما به بیننده چیست؟ تصویر ما قرار است در کدام عرصه به نمایش گذاشته شود؟ اینها سوالاتی اساسی با جوابهایی نه چندان ساده هستند.
در این مورد بیندیشید و موقعیت اخلاقی خود را در این میان بیابید، اما غیرقابل انعطاف نباشید.
کاری که من انجام میدهم
در خلال سمینارها و کارگاههای عملی، اغلب در مورد جایگاهم در این میان پرسیده میشود. از آن جا که میدانم این مقاله سوالاتی چنین را در خوانندگان بر میانگیزد، دیدگاه خود را چنین بیان میکنم.
من عکسهایم را به گونه ای خلق میکنم تا بینش مرا از جهان به دیگران منتقل کند. خوب یا بد، من نگاه منحصر به فرد خود را دارم. منظور من به نمایش گذاشتن چیزیاست که پیش روی داشته ام، البته از طریق لنزی که دیدگاه شخصی مرا به نمایش بگذارد و نوعی رنگ آمیزی که سرچشمه میگیرد از کوله بار فرهنگی و زیبایی شناختی که شصت سال به سر بردن برروی این سیاره به من بخشیده است.
اگر در هنگام عکسبرداری کنار من میایستادید، آیا همان چیزی را که من ثبت میکنم میدیدید؟ ممکن است. در واقع، در طول ۳ سال گذشته کریس ساندرسون کارگردان ژورنال ویدیویی، سایه به سایه ام بوده و از کارهایی که انجام میدهم فیلمبرداری میکرده است، پس این امکان وجود داشته است. هزاران نفر که مشترک این ویدیو هستند این ها را چهار بار در سال روی DVD های ما دیده اند.
اگرچه سرانجام اساسا باور دارم که عکاسی نوعی کاهیدن است، در حالی که نقاشی نوعی افزودن. یک نقاش کارش را با بومی سفید آغاز میکند و هرچه را میخواهد که ما ببینیم به آن می افزاید. یک عکاس کارش را با دنیای فیزیکی آغاز میکند و با استفاده از ترکیب بندی، انتخاب لنز، و سلیقهاش تصمیم میگیرد تا ما به عنوان بیننده چه چیزی را ببینیم. در نتیجه، با طرز تفکر من، زدودن قوطی نوشابه با هر کدام از روش های ۹-۱ که مناسب تر باشد، مسئله ای نیست.
شما ناچارید که به این مسائل فکر کنید و خود تصمیم بگیرید تا چگونه با این پرسش روبرو شوید. جواب درست واحدی وجود ندارد.
دستکاری در واقعیت و حد و مرز ویرایش عکس کجاست؟
امروزه عکاسان بزرگ خبری هم عکسهای خود را با نرمافزارهای رایانهای دستکاری میکنند. رقابت تنگاتنگی که در بازار چنین عکسهایی وجود دارد «فوتو ژورنالیستها» را بیش از پیش به سمت استفاده از نرمافزارهایی مانند فوتوشاپ سوق داده است. اما حد و مرز این زیباکاریهای دیجیتال عکس کجاست؟
دستکاری در واقعیت و حد و مرز ویرایش عکس کجاست؟
عکس را که نگاه میکنی، انگار صحنهای از یک فیلم سینمایی در برابر چشمانت نقش بسته، تشییع جنازهای در یکی از کوچههای تنگ و تاریک غزه. دیوارهای خاکستری رنگ در دو طرف، و میان آنها، جمعیت عزادار که گویی کنارهم چیده شدهاند. مردان خشمگینی در دوردست دیده میشوند. پیکر دو کودک، به نامهای صُحیب و محمد، را بر دست گرفتهاند و، آن دورتر، پیکر پدرشان، فؤاد حجازی. این سه در اثر اصابت بمب اسرائیل به خانهشان جان باختند.
اما واقعیت کدام است؟
همین اواخر، پل هانسون، عکاس این عکس، که آن را برای روزنامه سوئدی «داگنز نیهتر» برداشته بود، جایزه جهانی بهترین عکس خبری سال ۲۰۱۳، ورلد پرس فوتو، را برای همین عکس دریافت کرد. در مراسم اهدای جایزه که در شهر آمستردام برگزار شد، هانسون ماجرای عکس را برای حضار بازگفت. او در حالی که صحنه را توصیف میکرد و بغضش را فرو میخورد، تعریف کرد که برای دیدار خانواده داغدیده باری دیگر، چند ماه بعد از مراسم تشییع، به آنجا سفر کرده است.
اما آن چه این عکاس خبری به آن اشاره نکرد، آن بود که چقدر از زیبایی عکسش محصول ویرایش دیجیتال بوده است. قرار بود پل هنسِن در حاشیه همان مراسم، با آوردن فایل خام عکس با فرمت RAW نشان دهد که چه تفاوتهایی میان آن دو وجود دارد. اما وی ادعا کرد که فراموش کرده فایل اصلی را همراه ببرد. بعد هم از شرکت در بحث درباره همین موضوع سرباز زد، اما گفتوگوها در این باره ادامه یافت.
وبلاگنویسها و خبرنگارهای اسرائیلی، به طور خاص، این عکاس خبری را به دستکاری عکس اصلی متهم کردند.
پل هانسون خود میگوید که آن نور جادویی کوچه باریک عکس غزه، که سوگواران را به زیبایی در قاب این عکس دربرگرفته، «واقعاً آنجا بود»، و از آن نوع نورهایی بود که هر عکاسی هر چند سال یک بار موفق به ثبتش میشود. وی تأکید میکند که این جلوه چیزی نیست که او در مرحله بعد بر روی رایانه به عکسش افزوده باشد.
انقلاب تاریکخانه دیجیتال
هم اینک برنامههایی مانند فوتوشاپ ویرایش عکسها را از هر زمانی در گذشته آسانتر کردهاند. چنین نرمافزارهایی علاوه بر امکان دستکاری عکس، ابزار حذف، افزایش و تغییر محتوای تصاویر را فراهم آوردهاند. رایانهها امروز قابلیتی را که زمانی با هدف تقویت تأثیرگذاری عکسها در تاریکخانه انجام میشد، گسترش داده و بهبود بخشیدهاند.
این عملیات که به «پس-پرداخت» معروف شده اساتید و خبرگان خود را نیز دارد. یکی از این افراد کلودیو پالمیسانو است که در شهر رُم به همراه دو همکار خود به کار مشغول است.
وی میگوید: «سابق بر این پرداخت عکس روندی شیمیایی بود که امروزه ماهیت ریاضی پیدا کرده است. امروز مردم میتوانند با کمک رایانه شخصی خود کنتراست، اشباع رنگ و اجزای عکس را به راحتی تغییر دهند که زمانی تنها با فیلم و چاپ دستکاری میشد.»
فرانچسکو زیزولا، عکاس و یکی از همکاران پالمیسانو، در همین زمینه میگوید: «تفاوت میان عکاسی خبری و عکاسی [معمولی] اخلاق است. کاری که ما در اینجا میکنیم آزمایش امکانات بدون زیر پا گذاشتن حدود است.»
زیزولا در سال ۲۰۰۸ جایزه بهترین عکس خبری را برای عکسی از یک اردوگاه پناهندگان کلمبیایی دریافت کرد. در این عکس به وسیله دستکاری رایانهای در رنگها طوری اغراق شده بود که حاصل صحنهای فراواقعی را رقم زده بود.
پالمیسانو میگوید که این طور پرداختها در عکس مجاز است و«نمیتوان یک سری رنگها را درست دانست و بقیه را نادرست، همه چیز نسبی است.»
وی تأکید میکند که آن چه مجاز نیست تغییر روابط میان رنگها و تبدیل آنهاست: «مثلاً [اگر] یک خانه سبز در این عکس به یک خانه قرمز تغییر داده میشد.»
همان زمانی که پل هانسون عکس معروفش را در نوار غزه برمیداشت، کمی آن طرفتر عکاس دیگری نیز در حال ثبت آن لحظات بود. عکس او نیز در همان زمان و مکان برداشته شد، اما مانند صدها هزار قطعه عکس خبری دیگر با آن برخورد شد. شاید چون قاببندی بینقص عکس برنده جایزه را نداشت، در آن خبری از نور جادویی نبود و کسی هم در اصالتش شک نکرد، و [از همه مهمتر] طنین و حس همدردی همراه عکس هانسون نیز در این عکس غایب بود.
هانسون میگوید در کارش اهداف والایی را دنبال میکند. چه بسا یک عکس خبری معمولی برای این مهم کافی نباشد