راز های موفقیت مدیران
اگر می خواهید از یک رهبر خوب به یک رهبر فوق العاده تبدیل شوید…
مدیران دوست دارند بدانند با هر یک از ردههای مختلف سازمان چگونه ارتباط برقرار کنند، و چه مقدار وقت خود را به آنان اختصاص دهند، چگونه به سرعت تصمیمگیری کنند، چگونه تیم خود را بسازند تا در میدانهای پرچالش، بهترین نتایج را بگیرند، چگونه قدرت اقناع و ترغیب خود را افزایش دهند تا دیگران، تصمیمات آنها را به اجرا درآورند، و در نهایت، چگونه با خلاقیت و نوآوری در سازمان، سازمانی بالنده پدید آورند راز موفقیت مدیران موفق
رهبران بزرگ تجارت، میدانند که نحوه برخورد آنها با کارمندان تاثیر زیادی بر ایشان دارد. شما به عنوان یک رهبر کسب و کار، میتوانید با استفاده از عباراتی که در ادامه میخوانید، به طور منظم هر روز این تاثیر را بهتر سازید. رهبران موفق از این رویکرد استفاده میکنند زیرا نگرش مثبتی دارند و میدانند که چگونه روابطی قوی و پایدار با کارمندان خود ایجاد کنند. مدیران توانمند، با کارمندان خود همراه و همکار هستند و در مقابل احترام، اعتماد و وفاداری آنها را دارند. آنها به طور واقعی با کارکنان خود ارتباط دارند و آنها را در کارها دخالت و مشارکت میدهند و این احساس را به کارکنان میدهند که باارزش و مورداحترام هستند.
با تکرار این عبارات که هر مدیر موفقی در هر روز با خود میگوید ، از یک رهبر خوب به یک رهبر فوقالعاده تبدیل بشوید:
- شما چه فکر میکنید؟
کارکنان شما یک منبع پایانناپذیر از ایده هستند که ممکن است بسیاری از آنها هرگز به ذهن شما نرسیده باشد. هنگامی که از آنها بخواهید که نظرات و ایدههای خود را بگویند، به آنها میگویید که ایدههای آنها برای شما ارزشمند است.
- ۲. به شما اعتماد دارم.
هر کارمندی میخواهد احساس کند که توانسته است اعتماد رئیس خود را جلب کند. هنگامی که کارکنانتان بدانند که به آنها اعتماد دارید ، با کار خوب، وفاداری و اعتماد خود به شما پاسخ خواهند داد.
- ۳. مطمئنم که توانایی انجام آن را دارید.
هنگامی که کارکنان احساس کنند که شما به تواناییهای آنها اطمینان دارید، اعتماد به نفس آنها بهبود مییابد و احتمال اینکه به اهداف خود دست یابند، افزایش مییابد.
- ۴. تقصیر تو نیست.
گاهی اوقات مشکلات رخ میدهند و کارکنان نیز هیچ کاری نمیتوانند برای جلوگیری از آنها انجام دهند. در شناسایی اینگونه شرایط سریع عمل کنید و زمانی که رخ دادند به کارکنان خود اجازه دهید بدانند که آنها را به دلیل اینگونه اشتباهات سرزنش نمیکنید.
- به شما افتخار میکنم.
چه کسی دوست ندارد که والدین یا رئیسش به او، کارش و موفقیتهایش افتخار کند؟ هیچگاه از اینکه به کارکنان خود بگویید که به آنها و کارشان افتخار میکنید، طفره نروید.
- ۶. لطفا.
هیچ کارمندی دوست ندارد که به او دستور داده شود. شما حتی در مقام رئیس هم باید هنگام درخواست از کارمندانتان برای انجام کاری، آن را مودبانه درخواست کنید.
- ممنونم.
مطالعهای که روی تعدادی کارکنان انجام شد، نشان داد که از میان ۵۸ درصد از کارمندان به ندرت (اگر نگوییم هرگز) برای کار خوبی که انجام دادهاند، از آنها تشکر نشده است. رهبری باشید که در ستایش و تشویق و تشکر از دیگران، سخاوتمند است، کارکنان به خاطر این ویژگی از شما قدردانی خواهند کرد.
- ایده خوبی بیاید تا آن را انجام دهیم.
اگر شما ایدههای خوب کارکنان خود را دریافت میکنید اما کاری برای عملی شدن آنها انجام نمیدهید، آنها نیز دیگر خود را برای ارائه ایدههای جدید به زحمت نمیاندازند. افراد خود را با اجرای ایدههای خوب آنها، به نوآوریهای بیشتر تشویق کنید.
- من همیشه برای شما زمان دارم.
کارکنان شایسته شما مهمترین و باارزشترین دارایی شما هستند، بسیار باارزشتر از امکانات و تجهیزات، موجودی کالا، مالکیت معنوی و تمام پولی که در بانک دارید. لذا در صورت امکان، هر زمان که آنها درخواست ملاقات شما را دارند زمانی هرچند کوتاه را به آنها اختصاص دهید.
- بدون کمک شما نمیتوانستم این کار را انجام دهم.
کارکنان میخواهند به خاطر کاری که به خوبی انجام دادهاند شناخته شوند. اجازه دهید تا بدانند که برای تلاشهای آنها ارزش قائل هستید و اینکه نقش مهمی در سازمان ایفا میکنند. حتی بهتر از آن اینکه به آنها دقیقا بگویید که برای انجام چه کاری از آنها متشکر هستید.
- هیچ کس کامل و بی عیب نیست.
به جای سرزنش کارکنان خود زمانی که اشتباهی را مرتکب میشوند ( که فقط باعث میشود تا از انجام هر کاری فراتر از حداقل موردنیاز و ورای وظایف خود در آینده خودداری کنند)، اجازه دهید بدانند که شما درک میکنید که اشتباه پیش میآید و درصورتی که از این اشتباهات درس بگیرند شما آنها را حمایت میکنید.
- برای کمک به شما چه کاری میتوانم انجام دهم؟
کارکنان شما به دنبال حمایت شما هستند. با پرسیدن اینکه چه کاری برای کمک به آنها میتوانید انجام دهید، به وضوح نشان میدهید که شما کسی هستید که آنها میتوانند در صورت نیاز روی او حساب کنند.
- اشتباه کردم.
هیچ کارمندی برای رئیسی که اشتباه خود را حاشا میکند و یا میخواهد که آن را به گردن بقیه اعضای تیم بیندازد، احترام قائل نیست. احترام کارکنان خود را با پذیرفتن اشتباهات خود و سپس انجام هر کاری که برای جبران آن لازم است، بدست آورید.
- به کمک شما نیاز دارم.
هنگامی که برای انجام کاری به کمک کارمندان خود نیاز دارید، از اینکه آن را به آنها بگویید اِبایی نداشته باشید. آنها نه تنها بار شما را سبکتر خواهند ساخت بلکه از اینکه شما فکر میکنید که برای کمک به شما به اندازه کافی خوب هستند، خوشحال خواهند شد.
- هر چیزی ممکن است.
رهبران موفق می دانند که باوجود منابع و انگیزه کافی، هیچ محدودیتی برای آنچه که میتوانند به آن دست یابند وجود ندارد. از آن دسته افرادی باشید که نیمه پر لیوان را میبینند و خواهید دید که نگرش مثبت شما بر روی کارکنانتان نیز تاثیر خواهد داشت.
- معذرت میخواهم
زمانی که کاری میکنید یا حرفی میزنید که باعث ناراحتی یا توهین به یک کارمند میشوید، هرگز قدرت تاثیر یک معذرت خواهی قلبی را دست کم نگیرید. “متاسفم” و ” معذرت میخواهم” بسیار قدرتمند هستند و میتوانند بسیاری از زخمها را بهبود بخشند.
کارکنان باید بدانند زمانی که به کمک و پشتیبانی نیاز دارند شما پشتیبانشان هستید. در تعهد به کارکنان خود ثابت قدم باشید و هرکاری را که در توانتان است انجام دهید تا به فردی تبدیل شوید که بتوانند روی او حساب کنند
« رمز و راز موفقیت مدیران در سازمان های ایرانی »
۱- نگرش انسانی به کارکنان
همکاران قبل از اینکه کارمند باشند،انسان هستند.انسانی که اشرف مخلوقات و جانشین خداوند در زمین است و هر آینه خداوند انسان را گرامی داشته و از روح خدا به او عطاء نموده است.با این نگرش همه ما انسان هستیم و معیار برتری انسانها نیز نه مقام و نه پست،بلکه تقوی آنها است.چه بسا همکاری که در سطوح سازمانی در پایین ترین سطح سازمانی است،ولی در نزد خداوند جایگاه برتری دارد.برخی از همکاران ما حتی کارکنان خدماتی که اکنون در سطح پایین سازمان مشغولند نه به دلیل عدم لیاقت و کفایت شان است،بلکه شرایط و امکانات برایشان فراهم نشده است.ارزش آدمها را نباید با پست سازمانی آنها سنجید،هر کس در هر سطح سازمانی قرار دارد،یک انسان است با تمام ویژگیهای انسانی که سراغ داریم.
۲- تکریم کارکنان
همه آدمها به تکریم و احترام نیازمند هستند،همه دوست دارند مورد احترام قرار بگیرند.هرگز کرامت و عزت انسانها را زیر سؤال نبرید. زمانی یک مدیر مورد تکریم و احترام زیر دستانش قرار می گیرد که خود در تکریم دیگران پیشقدم باشد.برخورد همراه با ادب و احترام برای همکاران بسیار مهم است،حتی شرایط لازم تکریم ارباب رجوع و مشتریان تکریم همکاران و زیردستان می باشد.یک کارمند ناراضی نمیتواند رضایت ارباب رجوع را فراهم نماید.مدیران موفق کسانی هستند که با همکاران و زیردستانشان با احترام،ادب و نزاکت برخورد می نمایند.از کارمندی که موردی احترام قرار نگرفته است،انتظار تکریم و احترام نداشته باشید.
۳- الگوی رفتاری
مدیران در سطوح مختلف سازمانی الگوی رفتاری برای زیردستان به شمار می روند.اندک اندک رفتار مدیران در فرهنگ سازمانها تأثیر می گذارد.بعد از مدتی همکاران از رفتار مدیرشان پیروی می کنند و خیلی به حرفهایش گوش نمی کنند،زیرا صدای رفتار مدیران آنقدر بلند است که کارکنان فریاد مدیرانشان را نمی شنوند.اگر قرار است کاری انجام شود،یا تغییری در سازمان صورت پذیرد توصیه میشود مدیران از خودشان شروع نمایند.
مدیری که دیر به سرکارش می آید،هر قدر به کارکنان بگوید زود و به موقع در سرکارشان حاضر شوند مؤثر واقع نمی شود.مدیران موفق مدیران عمل گرا هستند که قبل از دیگران به آنچه می گویند عمل میکنند و با رفتارشان زیردستانشان را مدیریت و راهنمایی می کنند نه با گفتارشان.الگوی خوب بودن بسیار سخت و دشوار است ولی بسیار تأثیر گذار است .
۴- تشویق همکاران
تشویق محرک انگیزه است.هر چند که تشویق و تنبیه هر دو برای مدیریت لازم است،ولی ضرورت و تأثیر تشویق بیشتر از تأثیر تنبیه است.اگر چه تشویق بسیار مهم است،ولی اگر در زمان و جای خود و به اندازه نباشد کم اثرتر خواهد بود.برای تشویق و تقدیر لازم نیست منتظر یک فرصتی در آینده بمانید.زیرا تشویق واکنشی به عملکرد مطلوب همکار است،باید سریع و آسان اتفاق بیافتد.برای تجلیل آنقدر معطل نشوید که تشویق جزء مطالبات همکار باشد.
۵- تبیین اهداف وظایف همکاران
یکی از اقدامات مهم مدیران برای افزایش کارایی و اثربخشی همکاران تبیین اهداف برنامه ها و وظایف همکاران بصورت دقیق و شفاف می باشد.لازم است به عنوان مدیر در یک جلسه اهداف و انتظارات خودتان را به همکاران منتقل کنید.خیلی از کارکنان تلاش می کنند،ولی انتظارات شما را برآورده نمی کنند.شاید مهمترین دلیل آن است که از انتظارات شما با خبر نیستند.کارمندان قادر نیستند از هر آنچه که در ذهن شما می گذرد باخبرشوند و عملکرد خودشان را با انتظارات شما انطباق بدهند.ابتدا شما باید انتظاراتتان را بطور مشخص و شفاف اعلام نمایند،سپس از کارکنان انتظار داشته باشید.اهداف،انتظارات و وظایف همکارانتان را بطور کتبی اعلام نمائید،بسیار مؤثرتر خواهد بود.
البته بدون هدف گذاری نمی توانید میزان موفقیت همکارنتان را بسنجید،ولی زمانبندی انجام وظایف و اهداف عملیاتی نیز بسیار مهم است.در نظام اداری تبیین اهداف و وظایف بدون زمانبندی مشخص قابلیت اجرایی نخواهد داشت.ضمناً اهداف و وظایف کارکنان خود را بر اساس زمانبندی مشخص تدوین و پیگیری نمایید.
۶- پیگیری منظم و مستمر
یکی دیگر از عوامل موفقیت در مدیریت سازمانهای ایرانی پیگیری مستمر امور می باشد.رمز موفقیت مدیران در نظام اداری،پیگیری است.در نظام اداری ایران بدون پیگیری هیچ تضمینی برای اجرای مطلوب امور نیست.اگر بهترین اهداف و برنامه های عملیاتی را تهیه و تدوین کنید،ولی بطور مستمر اجرای آنها را پیگیری نکنید اطمینان از اجرای آنها نداشته باشید.یکی از تجارب مدیریتی مهم در طول خدمت اداری مدیران باسابقه،برگزاری جلسات هفتگی در اولین روز (شنبه) به مدت نیم تا یک ساعت است،که در جلسه مذکور کلیه امور مهمی که باید در هفته جاری پیگیری شود در آن جلسه مطرح می شود و در صورت نیاز همکاران نیز گزارشی از اقدامات لازم را ارائه می نمایند.
۷- صداقت و صمیمت
یکی از عوامل مؤثر در موفقیت سازمانهای متعالی ایجاد جو صمیمت و صداقت در روابط بین همکاران،مدیران و زیردست می باشد.اگر صداقت و صمیمت در سازمان ایجاد شود،عرق و تعصب سازمانی افزایش می یابد و همکاران سازمان خود را دوست می دارند و به مثابه خانه دوم برای موفقیت آن تلاش می نمایند. صداقت و صمیمت مهمترین سرمایه یک سازمانی است که می توان برای موفقیت از آن استفاده کرد.صداقت شرط لازم صمیمیت است.به هر میزان دروغ و نفاق در سازمان بیشتر می شود،از سرمایه صمیمیت به همان اندازه کاسته می شود.ایجاد یک جو صمیمی در هر سازمانی عامل بسیار مهم موفقیت محسوب می شود که در چنین جو سازمانی همکاران با رغبت و علاقه با همدیگر کار می کنند و به جای اینکه از پای همدیگر بکشند،از دستشان یکدیگر می گیرند و همه برای هم فداکاری و ایثار میکنند.
۸- مستند سازی
یکی از عوامل بسیار موثر در بهبود عملکرد سازمانها مستند سازی فعالیت ها است.مستند سازی این کمک را به سازمانها می کنند که از تجارب موفق و ناموفق قبلی برای پیشبرد اهداف سازمانی استفاده شود.متاسفانه در سازمانهای ایرانی فرهنگ مستند سازی بسیار کم رنگ میباشد.هر فعالیتی را از صفر آغاز می کنند و خیلی به سوابق قبلی آن رجوع نمی شود،زیرا در صورت نیاز به مراجعه نیز سوابق به سختی قابل دسترسی میباشد.اگر چه قبلاً مستند سازی امور بسیار دشوار بوده،ولی با وجود کامپیوتر امکان مستند سازی و بهره گیری از مستندات بسیار سریعتر و سهل تر شده است.خیلی از فعالیت هایی که سازمانها در طول سال انجام می دهند،تکرار پذیرند و در فعالیت های تکرار میتوان از مستندات سنوات قبل استفاده نمود.
۹- مدیران الکترونیکی
درعصری زندگی می کنیم که عصر ارتباطات و اطلاعات است و بهره گیری از فناوریهای نوین جزء نیازهای اجتناب ناپذیر دنیای کنونی است.سازمانها بدون استفاده از فن آوریهای نوین محکوم به شکستند.ایجاد دولت الکترونیک وارائه خدمات الکترونیک از الزامات دنیای سازمانهای امروزی است.پیش نیاز سازمانهای الکترونیک وجود مدیران الکترونیک است.مدیرانی که ضمن آشنایی به فناوری اطلاعات،در انجام وظایف خود بیشترین استفاده را از فناوریهای نوین انجام می دهند.مدیرانی که آشنایی و مهارت کارکردن با فناوریهای جدید را ندارند برای مدیریت سازمانهای دیروزی خوبند.اساس تحول در نظام اداری استفاده از فناوریهای نوین است مدیری که آشنایی کافی به هفت مهارت فناوری نداشته باشد،به درد توسعه و سازمانهای امروزی نمی خورد.مدیرانی که به دنبال ایجاد تحول و استقرار دولت الکترونیک هستند،این کار را باید از حوزه خود آغاز نمایند.
۱۰- قدرت تخصصی و مرجع بودن مدیران
مبانی قدرت می تواند متفاوت باشد.یک مدیر قدرتمند است،زیرا در جایگاه سازمانی بالاتری قرار گرفته است.این چنین مدیرانی قدرتشان را مدیون ابلاغ حکم مدیریتی هستند.اگر فردا حکم مدیریتی آنان لغو شود،اقتدار و قدرت خود را از دست خواهند داد.زیردستان از چنین مدیرانی پیروی می کنند.نه به علت اینکه لیاقت و شایستگی دارند،بلکه بدلیل قوانین و مقررات که ایشان را در سطح بالایی قرار داده است. البته قدرتهای دیگری نیز وجود دارد که اگر مدیران از آن بهره گیرند توانایی مدیریتشان افزایش یافته و میزان پذیرششان نیز بیشتر خواهد شد،از جمله قدرت تخصص و مرجع بودن از مبانی دیگر قدرت مدیران محسوب می شود.مدیرانی که در حوزه کاری خود تخصص داشته باشند و دیگران برای انجام امور به آنها مراجعه نمایند،میزان قدرتشان افزایش می یابد.مدیران برای اعمال مدیریت و اقتدار خویش باید به دنبال افزایش تخصص در حوزه کاری خود باشند تا ضمن برخورداری از جایگاه سازمانی از قدرت تخصص نیز بهره مند شوند.قدرت تخصص مثل قدرت جایگاه سازمانی نیست،بلکه افراد متخصص در سازمانها دارای اقتدار هستند و اقتدارشان به شایستگی شان مربوط است و اگر مدیر نیز نباشند،قدرتمند هستند.زیرا سازمانها به تخصص آنها نیازمند است.مدیران متخصص ضمن اینکه قدرت و توانایی بالاتری دارند،مورد پذیرش زیر دستتان نیز می باشند.
۱۱- رهبری
یکی دیگر از عوامل بسیار موثر در موفقیت مدیران سازمانها داشتن قدرت رهبری است. بسیاری از مدیران اگر چه مدیرند،ولی رهبر نیستند و در سازمانها رهبرانی وجود دارند که مدیر آن سازمان نیستند.مدیران برای بالندگی در سازمان باید قدرت رهبری نیز داشته باشند.یعنی اینکه در زیر دستان خود نفوذ داشته باشند و این نفوذ و پذیرش به هر میزان بیشتر باشد،قدرت مدیر بیشتر خواهد بود. خیلی از مدیران از توانایی نفوذ بر زیر دستان خود عاجزند و نمی توانند وظیفه رهبری را به نحو مطلوب انجام دهند.
۱۲- تناسب شغل و شاغل
از جمله وظایف مهم مدیران ایجاد تناسب بین ویژگیهای شغلی و ویژگی های شاغل می باشد.برخی از مشاغل جزء مشاغل برون گرا محسوب می شوند و بر عکس برخی از مشاغل درونگرایند.شاغلین نیز به دو دسته کلی درون گرا و برون گرا تقسیم می شوند.اگر آدمهای درونگرا در مشاغل برونگرا قرار گیرند چه اتفاقی رخ خواهد داد؟بر عکس اگر یک فرد درونگرا در یک شغل درونگرا مشغول شود،میزان موفقیت چقدر خواهد بود؟یکی از وظایف مدیران در سازمانهای ایرانی که خیلی به آن عنایت نمی شود،شناخت ویژگیهای شاغل و ویژگی های شغل است.افرادی در کارشان موفقند که به کارشان عشق بورزند و از انجام وظایف شغلی خود لذت ببرند،در این صورت است که کار،تفریح می شود.ولی اگر شاغلین به شغل خود علاقه مند نباشند،انگیزه و روحیه بالا و در نتیجه عملکرد مطلوبی نخواهند داشت.شناخت ویژگیهای فردی و شغلی و ایجاد تناسب بین آنها یکی از رموز موفقیت مدیران موفق می باشد.
۱۳- توانمندی
سازمانهای توانمند،توانمندی خود را مدیون توانایی کارکنان و مدیرانشان می باشد.مدیران موفق همواره برای افزایش عملکرد سازمان خود به دنبال ارتقاء توانمندی منابع انسانی خود هستند.افراد ناتوان نمیتوانند سازمان توانمند ایجاد نمایند.مزیت رقابتی سازمانها در دنیای کنونی را امکانات،تجهیزات و بودجه آنها رقم نمی زند،بلکه نیروی انسانی مهمترین مزیتی رقابتی در دنیای سازمانی محسوب می شود. مدیران موفق به دنبال جذب نیروی انسانی توانمند و با انگیزه هستند و پس از استخدام آنها به روشهای مختلف از جمله آموزش،تفویض اختیار،کارگروهی و غنای شغلی به دنبال افزایش توانمندی کارکنان خود هستند و بر این باورند که توانایی سازمانشان به اندازه توانایی کارکنانشان نمی باشد.
اگر کارکنان احساس موثر بودن داشته باشند،با انگیزه بالاتری تلاش می کنند.مدیران موفق سعی و تلاش می کنند تا کارکنانشان احساس موفق بودن را داشته باشند،به عنوان مدیر سعی کنید زیر دستان احساس موثر بودن داشته باشند.کسب هر موفقیت را جشن بگیرید و سعی کنید موفقیت کسب شده را به تلاش زیر دستان مرتبط کنید،اگر کارکنان احساس توفیق و موثر بودن نداشته باشند،تلاش کمتری انجام داده و درنتیجه عملکردشان کاهش خواهد یافت
مدیریت ، وظایف مدیریت ، مدیریت در سازمان های بزرگ
« مدیریت »
مدیریت فرآیند به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامه ریزی،سازماندهی،بسیج منابع و امکانات،هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی موردقبول صورت می گیرد.
برخی از مهمترین تعاریفی که برای مدیریت ارائه شده به قرار زیر است:
– هنر انجام امور به وسیله دیگران
– فرآیندی که طی آن تصمیم گیری در سازمان ها صورت می پذیرد.
– انجام وظایف برنامه ریزی،سازماندهی،رهبری،هماهنگی و کنترل
– علم و هنر هماهنگی کوشش ها و همکاری اعضای سازمان و استفاده از منابع برای نیل به اهداف سازمانی
– بازی کردن نقش رهبر،منبع اطلاعاتی،تصمیم گیرنده و رابط برای اعضای سازمان
مدیریت از دید کارکردی شامل وظایفی همچون برنامه ریزی ، تصمیم گیری ، سازماندهی ، نوآوری ، هماهنگی ، ارتباط ، رهبری ، انگیزش و کنترل می گردد.این نوع تعاریف از مدیریت اگر چه با کمی و کاستی یا فزونی هایی در واژه های بیان کننده وظایف روبروست،اما به نظر روان تر از تعاریفی است که میکوشند مدیریت را محصور به یک ویژگی خاص نمایند و یا ارزش فلسفی خاصی به مفهوم بیفزایند.
« وظایف مدیریت »
۱- برنامه ریزی
برنامه ریزی یا طرح ریزی یعنی اندیشیدن از پیش،متخصصان از زوایای متعدد برای برنامه ریزی تعاریف متعددی ارائه کرده اند که برخی از آنها عبارتند از:
– تعیین هدف،یافتن و ساختن راه وصول به آن
– تصمیم گیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد.
– تجسم و طراحی وضعیت مطلوب در آینده و یافتن و ساختن راه ها و وسایلی که رسیدن به آن را فراهم کند.
– طراحی عملیاتی که شیئی یا موضوعی را بر مبنای شیوه ای که از پیش تعریف شده،تغییر بدهد.
۲- سازماندهی
سازماندهی فرآیندی است که طی آن تقسیم کار میان افراد و گروه های کاری و هماهنگی میان آنان به منظور کسب اهداف صورت می گیرد.
۳- رهبری
رهبری یا هدایت یعنی تلاش مدیر برای ایجاد انگیزه و رغبت در زیردستان جهت دست یافتن به اهداف سازمان
۴- کنترل
کنترل،تلاش منظمی است در جهت رسیدن به اهداف استاندارد،طراحی سیستم بازخورد اطلاعات،مقایسه اجزای واقعی با استانداردهای از پیش تعیین شده و سرانجام تعیین انحرافات احتمالی و سنجش ارزش آنها بر روند اجرایی که دربرگیرنده حداکثر کارایی است.
« مدیریت در سازمان های بزرگ »
مدیریت در سازمان های بزرگ معمولا از سه سطح برخوردار است:
الف) مدیریت عملیاتی
برنامه عملیاتی نوعی برنامه تفصیلی و کوتاه مدت است که موجب مراجعه کمتر زیردستان به مدیران جهت کسب تکلیف و همچنین کم کردن مراجعه مدیران به کارکنان جهت نظارت بر عملکرد آنان می باشد.مدیران رده عملیاتی بیشتر وقتشان را با زیردستان،مقداری از آن را با همکاران و اندک زمانی را با مافوق ها یا خارج از سازمان می گذرانند.
ب) مدیریت میانی
مدیریت میانی به طور مستقیم به مدیران رده بالا گزارش می دهند.کارشان مدیریت بر سرپرستان است و نقش حلقه واسط را میان مدیریت عالی و مدیران عملیاتی به عهده دارند.بیشتر وقت مدیران میانی به تحلیل داده ها،آماده کردن اطلاعات برای تصمیم گیری،تبدیل تصمیم های مدیریت به پروژه های معین برای سرپرستان و جهت دادن به نتایج کار مدیران عملیاتی اختصاص دارد.
ج) مدیریت عالی
استراتژی های سازمانی توسط رئیس سازمان،مدیرکل و معاونین تدوین می گردند.مدیری که در نقش های عملیاتی و میانی بوده می تواند به مدیریت عالی راه یابد.بخش اعظم کار مدیران عالی از نظر پویایی و مشغله نظیر کار مدیران عملیاتی می باشد.