تخیل در عکاسی چیست
تخیل و واقعیت در عکاسی
آیا نگاتیو پیوند مستقیم با واقعیت دارد یا صفحه ی حساس سی سی دی ما بخش زیادی از جهان بیرونی را با نوری که پخش می شود دریافت می کنیم از بین حواس پنج گانه چشم فراگیرتر است و دوربین کار چشم را روی کاغذ ثبت می کند یعنی این که چشم ما بخش زیادی از واقعیت پیرامون مان را جاروب می کند
آیا نگاتیو پیوند مستقیم با واقعیت دارد یا صفحهی حساس سی سی دی؟ ما بخش زیادی از جهان بیرونی را با نوری که پخش میشود دریافت میکنیم. از بین حواس پنج گانه چشم فراگیرتر است و دوربین کار چشم را روی کاغذ ثبت میکند. یعنی این که چشم ما بخش زیادی از واقعیت پیرامونمان را جاروب میکند.
یک پرسش: چرا برای دریافت جهان بیرونی یا واقعیت حتما باید از درون «عدسی» تماشا کنیم؟ دوربینِ ساختهی ما نیز بدون عدسی توانایی عکسبرداری ندارد. اسکنرهای گرافیکی اشیای نزدیک را تصویربرداری میکند و از اشیای دور بیبهره است. پس به نظر میرسد کاربرد عدسی برای تنظیم نقاط گوناگون است. این بدین معنیست که، ژرفای اشیا را عدسی تولید میکند: فاصله مفهومیست که از عدسی برمیخیزد. یا به دقت زیاد میتوان گفت، بیعدسی چشممان چیزی برای ما «دیده» نمیشود. این در حالیست که، دریافت بساوایی ما نیز جهان واقعی را تخت نشانمان خواهد داد (به همان گونهی اسکنر). پس، پرسش از خَم (منحنی یا ژرفا) بیمعنی خواهد بود. «ژرفا» در عکاسی به کاربرد عدسی در برابر نور برمیگردد. برای مار که جهان مورد شناساییاش با گرما ارتباط دارد چه دریافتی از اشیای سرد دارد؟ برای او نیست. ما دوربینهایی هم ساختیم که از دریافت حیوانات بهرهمند میشوید. خورشید را هم با سنجشهای گرمایی و هم با نور مرئی و هم با امواج نزدیک صدا «مشاهده» میکنیم.
آیا این مقدمه چینی به این معنیست که ابزارهای فنی توانایی ما را از دریافت جهان واقعی بیشتر میکند؟ ما واقعیت زیادی دریافت میکنیم؟ یا این که دقت دریافت ما بیشتر میشود؟ در این جا غالبا به دو واژهی کلیدی اشاره میشود: دادهها و دانستهها. یک رایانه با انبوهی از اطلاعات بیش از انسان میداند؟ برای شیفتگان جهان روباتی پاسخ آریست. ولی جهان روباتی تفاوتی اساسی با زندگی با گوشت و پوست دارد. موجودی که بیش از دیدنیها و دریافتهایش میآفریند انسان است. هنر لطیفترین بخش این دریافتها را انتقال میدهد (بیان میکند). پس پافشاری بیش از حد بر واژههای گمراه کنندهی «واقعیت» و «جهان بیرونی» ما را فقط گرفتار میکند.
الف) آن جا چیزی هست که باید شکارش کنم.
ب) آن جا چیزی هست که مرا فرا میخواند.
پ) آن جا چیزی هست که بر دورنام میتابد.
ت) آن جا چیزی هست که از درونام برمیتابد.
ث) …و بیانهای هنری گوناگونی که از هماهنگی انسان و هستی سخن میرانند. کدام را برگزینیم؟ دستوری برای گزینش وجود ندارد. یک سر سوزن ذوق کافیست تلاش کند و به تجربیات بیانی گوناگون برسد. عکاس از پشت عدسیاش چارچوبی که میبندد بیانی را که منحصر به وجود شخصی خودش است تنظیم میکند. شخصیتی که همهی خوبیها وبدیها و عشقها و نفرتهایش را همواره با خود میکشد. شخصیتی که وجود فیزیولوژیکیاش را با تمام نقصها و تواناییهایش در طول زندگی با خود دارد: عدسی، سی سی دی، یو وی، دستان ماهر و چشمان تیزبین جزو جهان اویند که در هماهنگی با هستی رقصی چنین میان میدان میآورد (و نمیگویم که به دریافت جهان نایل میشود). واقعیت یا جهان بیرونی همان است که از چشمان احتمالا کوررنگ و دستان لرزان یک عکاس دریافت شده است و بحثهای فلسفی که چه اندازه درست گفته یا به واقعیت/ حقیقت نزدیک شده، چیزی بر اجزای واقعی نخواهد افزود. پرسشها تنظیم کنندهی واقعیتاند و نه کسب خود واقعیت. در هنر به ویژه در عکاسی «درست گفتن» و «واقعی بودن» را باید کنار گذاشت.
شاید این گفته صحت داشته باشد که برای بالا بردن قدرت خلاقیت و نوآوری، لازم است به کودک درونمان بیش از پیش توجه کرده و وجود دوست داشتنیاش را همواره زنده و شاداب نگه داریم. ظاهرا این مسئله در مورد هنرمندی که این بار به سراغش آمدهایم صدق میکند، چرا که در پس چهرهی این عکاس خوش ذوق مکزیکی، کودکی پر جنب و جوش و بازیگوش پنهان شده است، کودکی که هنوز هم شیفتهی دنیای اسباب بازیها بوده و البته از قدرت تخیلی قوی و قابل تحسین نیز برخوردار است.”فلیکس هرناندز رودریگوئز”، هرگز مانع رشد و بالیدن این عنصر خلاق وجودش نشده است، گواه این مدعا تصاویری است که با الهام از دنیای ذهنی عکاسی و با استفاده از اسباب بازیهای کوچک گرفته شدهاند.
رودریگوئز معتقد است که عکاسی به معنای ثبت آن چه در دنیای پیرامونمان وجود دارد نیست، بلکه مفهوم عکاسی برای او خلق جهانی است که درون خود، پنهان کرده است.
تصاویر او معجونی است از تخیل جادویی که با استفاده از محصولات این جهان خاکی، رنگ و بویی دیگر پیدا کردهاند، موادی همچون آرد که به جای برف به کار گرفته شده یا دود سیگار که اتمسفر و فضایی خاص ایجاد کرده است. او در ثبت آثارش از واقعیت و تخیل توأما بهره برده و با استفاده از مدلهای کوچک اسباب بازی، جلوهای خاص و رویایی به عکسها بخشیده است.