حجم و سطح در عکاسی
توانایی تشخیص و ترسیم نقطه:
آشنایی با عنصر نقطه و توانایی تشخیص و ترسیم نقطه
آنچه که از قبل در رابطه با تعریف نقطه می شناسیم، تعریفی است که در درس هندسه خوانده ایم. (نقطه در محل تقاطع دو خط به وجود می آید) نقطه در علوم مختلف تعاریفی گوناگون دارد و در ادبیات نقطه در پایان جمله می آید.
نقطه در هنرهای تجسمی تعریف خاص خود را دارد. در این محدوده اثر هر چیزی روی صفحه را نقطه می گویند. مثل اثر نوک مداد یا قطره جوهر روی کاغذ و بسیاری از موارد دیگر. در حالیکه این نقطه ها می توانند شکلهای گوناگون داشته باشند و صرفاً به شکلی که ما معمولاً تصور می کنیم (دایره) ظاهر نشوند. بنابراین نقطه تجسمی فاقد شکل خاص بوده و اندازه آن نیز نسبی می باشد.
شکل نقطه ها در هنر تجسمی به دو صورت تقسیم می شوند:
الف) شکل هندسی مثل مثلث، مربع، دایره، بیضی و…..
ب) شکل غیر هندسی مانند اثر کف پا در یک صفحه.
با توجه به تعریفها و نمونه هایی که از نقطه آورده شده است اشاره به این مطلب بسیار اهمیت دارد که اندازه نقطه در طبیعت متناسب با محیط و فضایی که در آن قرار گرفته است تعریف شود. این مفهوم (تناسب) را در مراجعه مستقیم به طبیعت به خوبی درک می کنید بعنوان مثال یک پنجره روشن در شب از فاصله دور یک نقطه محسوب می شود.
گرچه ابعاد واقعی پنجره بزرگ است اما از فاصله دور در فضایی بزرگ یک نقطه نورانی، به حساب می آید. حال اگر فاصله خود را از پنجره کم کنیم تا جائیکه در کنار آن قرار بگیریم آن نقطه نورانی دیگر به حساب نمی آید و یک سطح بزرگ دیده می شود. نظیر این قبیل مثالها را در طبیعت بسیار دیده ایم.
یک تکه ابر در آسمان و یا تک درختی بر روی تپه از فاصله بسیار دور در فضای بزرگی که قرار دارند نقطه محسوب می شوند. بنابراین در طبیعت یک نقطه ممکن است سر یک سوزن، یک سیب، ستاره ای در آسمان، قایقی در دریا، ردپایی بر روی برف و…. باشد.
شناسایی موقعیت نقطه در صفحه
نقطه در صفحه می تواند در قسمتهای مختلف قرار گیرد. قرارگیری نقطه در محدوده های گوناگون احساسات متفاوتی را القا می کند. چرا که هر نقطه ای دارای انرژی درونی می باشد. اگر که در پایین صفحه قرار گیرد احساس سنگینی بیشتری را نسبت به همان نقطه که در بالای صفحه قرار دارد به همراه می آورد. در واقع نقطه ای که در پایین کادر است القا کننده وزن و سنگینی و جاذبه بیشتر است و نقطه ای که در بالای صفحه قرار دارد احساس سبک بودن و پرواز را دارا می باشد. میل به سکون، آرامش و جایگیری و عدم تمایل به تغییر را دارد.
همچنین نقاطی که در گوشه های کارد قرار می گیرند تمایل به خروج از کادر را دارند و چشم ها را خارج از صفحه هدایت می کنند
با توجه به آنچه گفته شد نتیجه می گیریم نقاط در صفحه متناسب با جایگاه قرارگیریشان بر کادر خود تأثیر می گذارند و علاوه بر این از کادر خود نیز متأثر هستند. همچنین نقاط بر روی یکدیگر نیز نیرو وارد می کنند.
از طرفی نزدیکی نقاط به یکدیگر باعث ایجاد تمرکز و تأکید بصری می شود چرا که انرژی هدایت شده از طرف نقاط تجسمی به سوی مخاطب چند برابر شده و در نتیجه توجه بیننده را بیشتر به سمت خود جلب می کند.
همچنین نزدیکی نقاط به هم باعث ایجاد فضای متراکم و تیره می شود و در برابر آن دوری و فاصله نقاط نسبت به هم ایجاد فضای منبسط و روشن می نماید. قابل توجه است که از این ویژگی در صنعت چاپ بهره می گیرند.
با استفاده از نقطه می توان در صفحه ایجاد تاریک روشن یا سایه نمود. رسیدن به تاریکی و روشنی با استفاده از نقطه به دو عامل (اندازه نقطه و فاصله نقاط از یکدیگر بستگی دارد) به بیانی دیگر هرچه اندازه نقاطی که در کنار هم قرار می گیرند، بزرگتر باشد به سطح تیره تری دست می یابیم و بالعکس هرچه اندازه نقاط کوچکتر باشد نتیجه کار رسیدن به سطحی روشن تری می باشد. از طرفی هرچه فاصله نقاط نسبت به هم کمتر باشد (تراکم) سطح بدست آمده تیره تر و هرچه فاصله بیشتر باشد (انبساط) سطح روشن تری خواهیم داشت.
شناسایی اصول نقطه بی تعادل
یک نقطه در صفحه توانایی حرکت و استقرار در هر محلی را دارد. هر نقطه متناسب با مکانی که در آن قرار می گیرد مسئله تناسب و تعادل را بوجود می آورد. مهمترین نقطه ای که در یک محدوده (کادر) قرار دارد نقطه تعادل است که در تقاطع خطوط اصلی کادر بوجود می آید.
نقاطی که خارج از نقطه تعادل قرار گیرد، نقاط فاقد تعادل می باشند این نقاط متناسب با محل قرارگیری خود دارای ویژگیهای خاصی می شوند بعنوان مثال نقطه ای که در پایین صفحه (صفحه نقطه تعادل) واقع شود، حس سنگینی را القا کرده و اگر در بالای نقطه تعادل قرار گیرد، حس سبکی را القا می کند. حرکت نقطه ها به سمت گوشه های کادر، باعث پرتاب و خروج چشم از صفحه می شود.
شناسایی اصول نقطه همجوار:
می دانیم که نقطه ها علاوه بر تأثیر به محیط، بر یکدیگر نیز تأثیر می گذارند و دارای نیرو هستند دو نقطه که دارای اندازه های یکسانی هستند بطور مساوی به یکدیگر نیرو وارد می کنند. با تغییر فاصله این نقاط نسبت به هم نیروی وارد شده و کشش آنها به یکدیگر نیز تغییر می کنند.
دو نقطه با اندازه های متفاوت دارای نیروی متفاوتی هستند و نقطه بزرگتر دارای نیروی بیشتری نسبت به نقطه کوچکتر است. در نتیجه نقطه بزرگتر،
نقطه کوچکتر را به سمت خود جذب می کند. بنابراین برای ایجاد تعادل باید تعداد نقطه ها در سمتی که نقطه کوچکتر قرار دارد بیشتر باشد تا انرژی دو نقطه کوچک با انرژی نقطه بزرگ برابری کند و صفحه را از عدم هم وزنی خارج کند.
خط
مقدمه
برای خط تعاریف گوناگون و متفاوتی وجود دارد، از جمله اینکه خط در علم ریاضی عبارت است از حرکت و امتداد یک نقطه در سطح یا در فضا. همچنین خط از تکرار نقاط مختلف در کنار هم بوجود می آید. در تعریف دیگر خط از محل برخورد دو صفحه یا دو سطح با هم شکل می گیرد.
آشنایی با عناصر خط و انواع آن
خط انواع گوناگون دارد. همچنانکه اشاره شد یک نوع خط همان تعریفی است که در ریاضیات تعریف
می شود و مورد دیگر خطی است که در هنرهای تجسمی مطرح می گردد. خط اولی عنصر هنری است که توسط انسان (در کودکی) بصورت ناخودآگاه و غیرعلمی، مورد استفاده قرار می گیرد.
در هنرهای تجسمی خط دومین عنصر بصری است. عنصری است دو بعدی که دارای ویژگیهای طولی می باشد. در واقع خط به منزله نقطه ای می باشد که وارد شدن عنصری است دو بعدی که دارای ویژگی طولی بخشیده است و آنرا تبدیل به یک عنصر بصری فعال و جهت دار نموده است. تکرار این نقطه در یک جهت همراه با نیرو نیز، خط را شکل می دهد. این نقطه می تواند دارای هر شکل بصری باشد. منظم، غیر منظم، کلفت، نرم، خشن و….
خط نیز مانند نقطه دارای انرژی می باشد. اما برخلاف نقطه که دارای انرژی متمرکز و تأکید کننده در محل است. خط دارای انرژی فعال و پرتحرکی است.
صورت دیگر خط، خط در طبیعت است. خط در زندگی روزمره و اطراف ما حضور پر رنگ و قابل توجهی دارد. پیرامون ما مملو از جلوه های گوناگون خط است در این زمینه می توان به موارد بسیار اشاره کرد مانند مسیر حرکت یک رود، ریزش آبشار، ردیف درختان پشت سرهم در یکطرف جاده، مسیر مارپیچی جاده در کوه، سیمهای برق و بسیاری از موارد دیگر که شما می توانید با نگاه دقیق در اطراف خود آنها را کشف کنید.
توجه داشته باشید که خطوط فرضی، دارای جهت، نیرو و انرژی می باشند خطوط دارای قابلیتهای متفاوتی هستند این قابلیتها در خلق اثر هنری به هنرمند بسیار کمک می کند به عنوان مثال از ویژگی ضخامت خطوط می توانیم برای نمایش دوری و نزدیکی در اثر هنری استفاده کنیم.
شناسایی ویژگیهای خط
خط دارای ویژگیهایی است که از جمله مهمترین آنها حرکت، پویایی و جهت می باشد. با این وجود همچنانکه نقطه در طبیعت با اشکال متنوع ظاهر می گردد، خط نیز در طبیعت به شکلهای مختلف وجود دارد. هر کدام از این اشکال دارای ویژگیهای گوناگون و القا کننده حالات مختلفی می باشند که در زیر به مواردی از آنها اشاره می کنیم:
خط راست افقی:
حس آرامش و سکون را تداعی می کند. مثل: بدن انسان و تنه درخت.
خط راست عمودی:
احساس ایستایی و انرژی و حرکت بطرف بالا را القا می کند. مثل دریا و انسان دراز کشیده.
خط مورب:
خطوطی متحرک و غیر ایستا و بدون ثبات هستند که هرچه تمایل آنهابطرف خط افق باشد به خصوصیات خط افق نزدیکتر و هرچه بطرف عمود حرکت کند، ویژگیهای خط عمود در آن تقویت می گردد.
خط شکسته:
دارای تحرک، فعالیت و جنبش است مثلا سنگ.
خط منحنی:
خطی آرام و ملایم می باشد و آرامش و شادابی را در بیننده بوجود می آورد.
در واقع تمام خطوط با توجه به ویژگیهای خاص خود، دارای بیان تصویر خاص هستند که بر روی اعصاب و روان انسان تأثیرات متفاوتی می گذارد و حالات هیجانی ویژه ای را برمی انگیزند. مثل موج دریا، تپه، ابرها.
علاوه بر حالات خطوط حتی تیرگی و روشنی آنها، کلفتی و نازکی خوط و نظم یا بی نظمی و… نیز در بیان تصویری که در مخاطب ایجاد می کنند مؤثر هستند. هنرمندان در طول تاریخ هنر همواره از این ویژگیها در راستای بیان ذهنیت و مقاصد خود بهره گرفته اند.
بنابراین با دیدن طراحی و خطوط طراحی هنرمند می توان پی به حالات درونی و احساسات هنرمند در لحظه خلق اثر برد.
خط شکسته برخلاف سایر خطوط می باشد. حالتی خشن، سخت و برنده دارد و چشم را می آزارد و اعصاب را تحریک می کند. البته خطوط شکسته با توجه به انواع مختلفی که دارند، بیانهای گوناگونی را دربردارند. به عنوان مثال خط شکسته ای که زاویه آن ۹۰ درجه است، حس خشونت را القا نمی کند، بلکه بیانگر استحکام و ایستایی است.
ایجاد سایه روشن بوسیله خطوطی که ضخامت یکسان دارند:
در این حالت تنها از طریق تغییر فاصله خطوط می توان به این کیفیت رسید. بدین معنی که هرچقدر خطوط شما به هم نزدیکتر باشند به کیفیت تیرگی نزدیکتر شده و هرچقدر فاصله خطوط از یکدیگر کمتر شود فضای بدست آمده روشنتر می باشد.
ایجاد سایه روشن از طریق تغییر در ضخامت خطوط:
در این حالت هرچه ضخامت خطوطی که در کنار هم قرار می گیرند بیشتر باشد فضای ایجاد شده تیره تر و هرچه ضخامت خطوط کمتر باشد فضای روشنتری بدست می آید.
در حالتهای دیگر می توان از هر دو کیفیت بالا برای ایجاد تیرگی و روشنی استفاده نمود. یعنی در یک تصویری برای ایجاد تیرگی و روشنی بطور همزمان از تغییر فاصله خطوط و تغییر در قطر خطوط استفاده نمود.
در طراحی از این کیفیت برای ایجاد سایه روشن استفاده می کنیم. همچنین برای رسیدن به سطوح تیره تر از تکرار خطوط بر روی یکدیگر، در جهت های مختلف، استفاده می شود. به این روش هاشورزنی گفته می شود.
هنرمندان زیادی از روش هاشورزنی برای ایجاد سایه استفاده می کنند. مانند مورد بالا در هاشورزنی هنرمند فشار ابزار اثرگذار خود را بر روی سطح اثرپذیر کمتر کرده تا وسیله اثرگذار تیرگی کمتری ایجاد کند و یا از تعداد خطوط کم کرده و فاصله آنها را بیشتر می کند تا به سطح روشنتری دست پیدا کند.
توانایی تشخیص و ترسیم گونه های سطح
مقدمه:
برای سطح نیز مانند،دیگر عناصر هنرهای تجسمی تعاریف گوناگونی شده است. در ساده ترین تعریف، سطح به شکل بسته ای است که دارای دو بُعد طول و عرض می باشد.
اشاره نمودیم که هر وقت نقطه از یک جهت رشد نموده و حرکت کند، خط ایجاد می شود. حال اگر همان نقطه از تمام جهات رشد نماید، سطح ایجاد می کند.در تعریف دیگر می توانیم بگوییم که سه نقطه در سه فاصله مرتبط با هم مطرح شوند، فضایی را مشخص می کنند که بصورت سطح نامرئی قابل درک می باشد. بنابراین برای ایجاد سطح، وجود حداقل سه نقطه الزامیست.
وجود سه نقطه در فضا و ارتباط آنها با یکدیگر اولین و ساده ترین سطح دو بعدی یعنی مثلث را به و جود می آورد. با کمک مثلث می توان به دیگر سطوح هندسی مانند مربع، مستطیل، ذوزنقه، متوازی الاضلاع، لوزی و…. دست یافت.
سطوح نیز مانند خط و نقطه از حالتهای گوناگون بوجود می آیند. به عنوان مثال هرگاه دو خط موازی در فاصله ای نسبت به هم قرار گیرند، فضای شکل گرفته بین آنها معرف یک سطح است.
شناسایی سطحهای ایزومتریک (هندسی)
سطوح را می توان به طور کلی به دو دسته تقسیم کرد:
- سطوح هندسی
- سطوح غیرهندسی
سطوح هندسی عبارتند از مثلث، مربع، دایره، مستطیل،ذوزنقه، متوازی الاضلاع، بیضی و سایر اشکال هندسی.
سطوح غیر هندسی نیز شال کلیه سطوح هستند که شکل منظمی نداشته و معمولاً از قاعده خاصی پیروی نمی کنند. مانند کلیه اشکال موجود در طبیعت.
شناسایی سطوح اصلی هندسی (مثلث، مربع، دایره)
سطوح هندسی دارای سه سطح اصلی مربع، مثلث و دایره می باشند. تمامی سطح های هندسی از این سه شکل با ترتیبی از آنها به وجود می آیند.
دایره:
دایره شکل کاملی است. نماد حرکت جاودانه و چرخش مداوم و مستمر در طبیعت می باشد و بیانگر آمد و شد شب و روز، هفته ها، ماهها، فصلها و سالها است.
دایره نماد نرمی، لطافت، سیال بودن، رونگرایی، آرامش،معنویت و آن جهانی بودن می باشد. در هنر ایرانی به نمونه های زیادی برخورد می کنیم که هنرمند از کادر یا ترکیب بندیهای دایره استفاده کرده است. دایره در تمام حالات دارای تعادل می باشد.
مربع:
یکی از شکلهای پایه در هندسه است که متشکل از چهار زاویه و چهار ضلع مساوی و موازی است.
مربع نماد صلابت، استواری و سکلون است و میل به عدم تغییر وضعیت در او وجود دارد. مربع مظهر قدرت زمین و از زیباترین اشکال هندسی است.
مثلث: (متوازی الاضلاع)
هنگامی که این شکل بر قاعده خود قرار می گیرد، از پایدارترین اشکال هندسی است و مثل یک کوه استوار به نظر می رسد. اما در مقابل چنانچه بر رأس خود قرار گیرد حالتی کاملاً ناپایدار و متزلزل دارد. مثلث به خاطر زوایای تندی که دارد، حالتی تهاجمی و جهت دار می باشد.
آشنایی با سطوح هندسی دیگر (لوزی، بیضی، ذوزنقه)
لوزی
لوزی متوازی الضلاعی است که چهار ضلع آن با هم دو به دو موازی و مساوی هستند. در لوزی قطرها برهم عمودند و نیمساز زوایای داخلی خود می باشند. لوزی دارای دو محور تقارن می باشد و از دو مثلث بوجود می آید.
ذوزنقه
ذوزنقه دارای چهار ضلع است که دو ضلع آن با هم موازی هستند. دو ضلع موازی ذوزنقه را قاعده و دو ضلع غیر موازی آنرا ساق گویند. ذوزنقه از ترکیب یک مربع و دو مثلث بوجود می آید.
$ نکته: اشکال هند سی که از ترکیب سطوح اصلی بدست می آیند، معمولاً دارای ویژگیهای تلفیقی از سطوح اصلی تشکیل دهنده خود هستند.
بیضی
برای رسم بیضی با قطرهای مشخص، ابتدا دو دایره متحدالمرکز، یکی به اندازه قطر بزرگ بیضی و دیگری به اندازه کوچک بیضی رسم می کنیم.
یکی از دو دایره را به قسمتهای مساوی تقسیم کرده از مرکز به نقاط تقسیم روی محیط دایره وصل می کنیم. ادامه دهید تا محیط هر دو دایره را قطع کنند. حال از نقاط روی محیط دایره بزرگتر، خط عمود از نقاط روی دایره کوچتر خط افقی رسم می کنیم تا خطوط یکدیگر را قطع کنند.
نقاط حاصل، محیط بیضی را تشکیل خواهند داد که با وصل آنها به هم، بیضی مورد نظر رسم می شود.
سطوح ارگانیک یا سازمانی
سطوح ارگانیک سطوحی غیر هندسی و طبیعی هستند. این سطوح به صورت طبیعی رشد نموده و فاقد فرم مشخصی می باشند این مسئله بدان معنا نیست که این فرمها فاقد نظم هستند. بلکه سطوح ارگانیک فاقد نظم هندسی هستند اما در درون خود از نظمی خاص پیروی می کنند نظم حاکم بر این سطوح تابع قوانین درونی آنهاست. حال با یک مقایسه این مسئله را روشن می کنیم یک شهر را با ساختار کاملاً هندسی و حرکتهای عمودی و افقی موجود در آن و در مقابل شهری مانند ماسوله را در نظر بگیرید. نظام هندسی تعریف شده شهر اول را نظامی منظم می دانیم گسترش در این شهر تابع قوانین هندسی و ریاضی می باشد. این مسئله در نگاه اول کاملاً روشن است.
حال شهر ماسوله را در نظر بگیرید. حجمهای حرکت کننده در داخل هم، عدم حضور نظم هندسی خاص، این شهر را تبدیل به یک نظام ارگانیک نموده. با این وجود می دانیم این شهر نیز تابع قوانین خاص خود است. در ماسوله پشت بام هر خانه حیاط خانه دیگر محسوب می شود. در نگاه اول و بدون داشتن اطلاعات کافی و تعمق، این شهر یک سیستم بی نظم تعریف می شود که از قانونی خاص تبعیت نمی کند. اما دیدیم که این سیستم به ظاهر بی نظم تابع نظم قوانین خاص نهفته در خود است.
سطوح سیال
این سطوح را با مثالهایی روشن می کنیم. یک لکه رنگ که روی دیوار شره کرده و در همان حالت خشک می شود، مجموعه ای از عناصر تجسمی که خود دارای حرکت باشند. رابطه میان سطوح منفی و مثبت که موجب پویایی و تحرک گشته و چشم را از نقطه ای به نقطه دیگر تصویر حرکت به حرکت در آورند. همگی مثالهایی برای سطوح سیال هستند. به عبارت دیگر سطوح سیال سطوحی هستند که مهمترین ویژگیشان القا حس حرکت می باشد.
توانایی تشخیص وترسیم گونه های حجم
حجم در تعریف عبارتست از یک عنصر تصویری که دارای سه بعد طول، عرض و ارتفاع می باشد. و قسمتی از فضا را اشغال می کند. این ویژگی مهمترین خصوصیت حجم می باشد. حجم ممکن است دارای نظم هندسی باشد و یا از فرم نامنظم تشکیل شده باشد. حجم هایی که دارای نظام هندسی هستند از توسعه سطح های هندسی نظیر مربع، مثلث و…. تشکیل شده اند مانند مکعب، منشور، مخروط و….، حجم های دیگر که از نظام هندسی برخوردار نیستند از سطوح نامشخص و فرمهای نامنظم به وجود آمده اند مثل یک قطعه سنگ.
تشخیص و تصور حجم بر دو صورت ممکن است یکی حجم توپر که فضای داخلی آنرا ماده ای اشغال نموده است و دیگری حجم تو خالی که فضای داخلی آن خالی بوده و توسط هیچ ماده ای پر نشده این نوع حجم فقط دارای دیواره جانبی است نظیر یک لوله یا یک خانه. حجم های توپر را حجم مثبت و حجم های تو خالی را حجم منفی می نامیم. در این حالت فضایی که توسط ماده ای اشغال می شود را مثبت و فضای پیرامون آنرا منفی گویند، همچنانکه در فصل قبل اشاره شد مثلث، مربع و دایره شکلهای اصلی می باشند چنانکه هرکدام از این شکلها را حول محور عمودی خود بچرخانیم حجم هایی بوجود می آید که حجم های اصلی بوده و در اصطلاح آنها را احجام افلاطونی می نامند. در مبحث بعد با انواع احجام هفتگانه که با استفاده از اشکال هندسی ساخته می شوند آشنا می شوید.
شناسایی احجام هفتگانه و ترسیم آنها
احجام هفتگانه شامل مکعب مربع، مکعب مستطیل، هرم، منشور، کره، مخروط می باشند.
مکعب مربع
از حرکت دادن مربع در امتداد سطح خود در فضا مکعب بوجود می آید. مکعب دارای شش وجه مربع متساوی و هشت رأس می باشد. مکعب در قرارگیری بر یکی از وجه ها تعادل کامل دارد. در شکل مکعب مربع و گستره آن نمایش داده شد
مکعب مستطیل
مکعب مستطیل حجمی است شش وجهی که وجه های آن دو به دو با هم موازی هستند. در مکعب مستطیل نیز هر وجهی بر وجه های مجاور خود عمود است. مکعب مستطیل مانند مکعب مربع دوازده یال دارد. ولی یالهای آن با هم برابر نیستند بلکه چهار به چهار با هم مساوی و موازی می باشند. برای ساختن مکعب مستطیل باید طبق الگوی فوق عمل نمایید.
هرم
هرم بر روی هر کدام از سطوحش که قرارگیرد در حالت تعادل می باشد. اما اگر بر روی رأس خود به صورت عمود قرار گیرد حالت عدم تعادل است.
هرم ها متناسب با نوع قاعده خود، دارای تعداد وجه ها و شکلهای متفاوتی می باشند. به عنوان مثال هرم مثلث القاعده چهار وجه، هرم مربع القاعده پنج وجه و هرم مسدس القاعده هفت وجه دارد. وجه های جانبی تمامی انواع هرم ها مثلث می باشند.
استوانه
حجم استوانه در حالت عمود دارای تعادل است. استوانه دارای سه سطح است: سطح جانبی، سطح تحتانی، سطح فوقانی.
استوانه از حرکت مربع یا مستطیل حول محور عمود به روی یکی از اضلاع.
پ کره
در اثر گردش دورانی دایره حول قطر آن بوجود می آید. کره در تمام شرایط دارای تعادل است مگر زمانی که بر روی سطح شیب داری قرار بگیرد. که در این حالت به شدت نامتعادل و ناپایدار خواهاد شد. کره گسترده ندارد و از سه طرف به یک شکل دیده می شود.
مخروط
مثلث قائم الزاویه اول شکل هندسی استکه چرخش آن حول ارتفاع خود، حجمی (مخروط) را بوجود می آورد. مخروط در حالتی که بر قاعده دایره شکل خود بایستد دارای تعادل است. مخروط تنها دارای دو سطح است قاعده وسطح جانبی در تصویر زیر نمونه گسترده مخروط را مشاهده می کنید.
منشور
منشور حجمی است که دوقاعده مساوی هم دارد. تعداد وجه های منشور تابع تعداد اضلاع قاعده آن است. منشورها متناسب با شکل قاعده شان نامهای متفاوتی دارند. منشور مثلث القاعده، منشور مربع القاعده و منشور مسدس القاعده که در زیر به گسترده این دسته از حجمها اشاره تصویری می نماییم.
توانایی تشخیص و ترسیم گونه های بافت
مقدمه
بافت یکی دیگر از عناصر هنرهای تجسمی است که معمولاً آنرا با حس لامسه در ارتباط می دانند. بافتها بوسیله دو قوه لامسه و بینایی قابل تشخیص می باشند. بافت از دو طریق مورد بررسی قرار می گیرد:
الف) از نظر شکل و فرم که وسیله درک آن قوه بینایی است.
ب) از نظر خاصیت فیزیکی و جنسیت بافت که ارزشهای آنرا قوه لامسه مشخص میکندو انسان معمولاً از طریق لمس کردن آنها پی به سختی، لطافت، زبری، نرمی، صافی و… می برد.
دسته ای از بافتها هم فقط از طریق دیدن درک می شوند مثل ابر، بافتها بافتها معمولاً به دو شکل تصویری و ترسیمی بوجود می آیند.
الف) بافتهای تصویری
دراین روش هنرمند به شبیه سازی اشکال و اشیاء موجود در طبیعت می پردازد و یا از طریق عکاسی و چسباندن (کلاژ) مستقیم اشیاء بر صفحه کار خود، در مخاطب احساسی را که قبلاًً از طریق لمس آن چیزها به دست آمده است، زنده می کند.
ب) بافتهای ترسیمی
این بافتها به روشهای گوناگون و برای ایجاد تأثیرات بصری خاص بوجود می آیند. در این بافتها هدف شبیه سازی یا جنسیت سازی نمی باشد بلکه هدف تأثیری است که این بافتها در آثار مختلف هنری به وجود می آورند. این بافتها با استفاده از عناصر مختلف بصری نظیر خط، نقطه و با تأثیر از بافتها و عناصر مختلف موجود در طبیعت و با کمک وسایل اثر پذیر ترسیم می شوند.
تهیه انواع بافتهای گوناگون با استفاده از اشیاء و مواد گوناگون به شیوه کلاژ
یکی از روشهای ایجاد بافت علاوه بر چاپ و رنگ، استفاده از ابزار و وسایل پیرامون ماست. از کنارهم چسباندن مواد گوناگون نظیر انواع، کاغذ، دستمال کاغذی، برگ، شاخه های کوچک، سنگ، شن، چوب و مواد و مصالح بسیار متنوع موجود در طبیعت می توان به بافتهای جالبی دست پیدا کرد. همچنین می توانید بطور همزمان از مواد گوناگون و رنگ در ایجاد بافت استفاده کنید.
شناسایی اصول ایجاد بافت با استفاده از عنصر خط، نقطه، سطح
بافتهایی که با استفاده از این عناصر (خط، نقطه و سطح) شکل می گیرند. همان بافتهای ترسیمی هستند که در ابتدا به آنها اشاره شد. این بافتها دارای تأثیرات بسیار خیال انگیزی می باشند. این بافتها را می توان به روشهای گوناگون بوجود آورد. مثلاً با ترسیم و تکرار عناصر نقطه، خط و سطح در شکلها و اندازه های متفاوت و در ترکیبات گوناگون. به عنوان مثال خطو می توانند نارک و یا کلفت شده و حرکت مستقیم یا مواج به خود بگیرند. همچنین نقطه ها و سطوح با تغییر اندازه و شکل می توانند بافتهای گوناگونی ایجاد کنند.
با استفاده از ریختن رنگ بر روی سطوح که جاذب رنگ نباشند. نظیر (شیشه) و گذاشتن کاغذ، مقوا، پارچه، برگ و هر وسیله دیگر که اثر پذیر باشد، بر روی آن می توان به یک بافت جدید ترسیمی دست یافت. در این میان می توان به طور آزاد از ابزار و
وسایل متفاوتی نظیر قلم مو و کاردک استفاده کرد. حتی می توان با کمک این ابزار بطور مستقیم بر روی سطوح اثرپذیر بافت ایجاد کرد.